نامه هایی برای دخترم

حکایت جالبیست :فراموش شدگان هرگز فراموش کنندگان را از یاد نخواهند برد

نامه هایی برای دخترم

حکایت جالبیست :فراموش شدگان هرگز فراموش کنندگان را از یاد نخواهند برد

سلام تپل بابا ...

از آخرین باری که برای تو عزیزم نوشتم بیش از 70 ماه می گذرد یعنی زمانی بیش از 5 سال و 10 ماه ، طی این مدت اتفاقات زیادی افتاده که مهمترین آنها بزرگ شدن و خانم شدن توست .

اگربخوام خیلی گذرا این چند سال رومرور کنم طی مدت گذشته  از نظر استخدامی من ومامان استخدام شدیم ،دو تا واحد آپارتمان خریدیم ،دوتاماشین خریدیم، بابا یک  عمل جراحی سخت رو پشت سر گذاشت مامان هم با جراحی چشم وبینی اش ده پانزده سالی جوونتر شد. طی این مدت گذشته بابا اسماعیل و ننه ایران فوت کردندو ازجمع ما رفتند .

من و مامان هم ادامه تحصیل دادیم دوباره همکلاسی شدیم الان هر دوتامون در مقطع کارشناسی ارشد سر یک کلاس کنارهم می شینیم،موضوع پایان نامه هامون رو انتخاب کردیم و آهسته آهسته باید نوشتن پایان نامه هامون رو شروع کنیم.

امروز پس از سالها آمدم تا برایت دوباره بنویسم  ... البته خیلی راحتتر چرا که الان میتونی نامه های بابا رو بخونی و جوابش رو توی وبلاگ خودت برایم بنویسی. البته مثل گذشته برخی نوشته ها روباید رمز گذاری کنم تا در ظرف زمانی خودش رمز نامه های نخوانده بابا را دراختیارت قرار دهم ......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد